وبلاگ تیفوسیهای پرسپولیس ایران (OnlyPersPolis)
*حالا توقع داری به تیم ملی دعوت شوی؟
نه. هیچ توقعی ندارم. تیم ملی سرمربی دارد با سلایق مخصوص به خود، افشین قطبی فعلا سرمربی تیم ملی است و هر وقت صلاح دانست و تشخیص داد من را به تیم ملی دعوت میکند اگر صلاح ندانست که باز هم منتظر میمانم.
*یک جوریهایی شیث رضایی را هم نجات دادی؟
شیث فوقالعاده زد من که یک دروازهبانم متوجه میشوم او چه پنالتیای زد، او روی حرکتش دروازهبان حریف را محو کرد. اما توپ به خاطر وزش باد شدید تغییر مسیر داد، به خودش هم گفتم من دقیقاً توپ شیث را دیدم که چند سانتیمتر تغییر مسیر داد وگرنه حرکت شیث هیچ نقصی نداشت.
*قطعاً احساس خوبی داری؟
صددرصد. خیلی خوشحالم. تمام خوشحالیام هم برای هواداران است. بیش از 80 هزار نفر در باران ما را تشویق میکردند، تمام فکر و ذکر من و بقیه بچهها این بود که آنها با شادی و پایکوبی استادیوم را ترک کنند.
*دایی در ابتدای پنالتیها چه توصیهای به تو داشت؟
فشار فوقالعادهای روی او بود. علی دایی به رقم تمام این فشارها سعی داشت به ما روحیه بدهد. هنگامی که چهره او را دیدم پیش خودم از خدا خواستم تا بتوانم کاری کنم دایی از زیر این فشارها خارج شود.
*نگفتی توصیههای دایی چه بود؟
گفت مطمئنم ستاره این میدان تو هستی، من به تو ایمان دارم.
*مثل اینکه به تو گفته بود، پنالتی داود حقی را به سمت چپ بروی؟
بله. اما تصمیمم در لحظه آخر عوض شد.
*کلاً دروازهبان پنالتیگیری هستی، اما روی دو ضربه اول خلاف جهت حرکت کردی؟
به هر حال هرکس صحبتی میکرد و یک جهتی را به من نشان میداد به همین دلیل تمرکز به هم ریخت بود، تصمیم گرفتم از پنالتی دوم به بعد خودم باشم و شکر خدا نتیجهام هم داد.
*بعد از مهار پنالتیها چندان خوشحالی نمیکردی؟
چون هیچ چیز مشخص نبود من اگر 10 پنالتی هم میگرفتم، باز هم نتیجهای رقم نمیخورد پس خوشحالیام را گذاشتم برای وقتی تیم برد.
*چه خوشحالیای هم بود.
در آن لحظه همه را کنار زدم و وقتی به دایی رسیدم بغض کردم.
*دایی چه میگفت؟
هیچی سکوت محض بود، فقط گریه میکرد.
*روی پنالتی آخر کریم باقری میخواست چیزی را به تو بگوید؟
صدا به صدا نمیرسید اما شنیدم که میگفت مطمئنم توپ را میگیری.
*باز هم میخواستی به جایگاه ویژه بروی؟
بله. خواستم برای دیدن پدرم بروم که نگذاشتند، من هم صبر کردم تا او پایین بیاید.
*خیلیها با دیدن علیرضا حقیقی یاد جوانیهای احمدرضا عابدزاده میافتند.
این لطف مردم است، احمدرضا عابدزاده مربی من بوده و حق بزرگی بر گردن من دارد اما نباید زحمات محمدعلی یحیوی را فراموش کرد او این مدت خیلی به من لطف داشت و تمرینات فشردهای را با من برگزار کرد خدا را شکر میکنم که هم او را روسفید کردم و هم حسین عبدی و هم علی دایی را.
*راستی میثاق برای تبریک به سراغت آمد؟
آره بابا. بنده خدا طوری خوشحالی میکرد که انگار خودش درون دروازه قرار داشت من که حواسم نبود اما بچهها میگفتند که او حرص و جوش زیادی خورد، خدا را شکر برخلاف چند وقت پیش حالا ارتباط بسیار خوبی بین من و میثاق برقرار است.