وبلاگ تیفوسیهای پرسپولیس ایران (OnlyPersPolis)
1) مالک ثروتمند باشگاه استیلآذین تهران،طی کمتر از یک هفته با صدور سه حکم انتصاب پیاپی، سه مربی جدید را به کادر فنی تیم فوتبالش اضافه کرد.
حسین هدایتی که سال گذشته در پرسپولیس «هیچ» موفقیتی به دست نیاورد، این روزها سخت مشغول اعمال تغییر و تحولات جهتدار در باشگاه پرهزینه خودش است و در همین راستا، ظرف تنها چند روز افشین پیروانی، رضا شاهرودی و احمدرضا عابدزاده را استیلآذینی کرد.
مروری گذرا بر نام افرادی که به تازگی به این باشگاه راه یافتند، نشان میدهد آقای رییس، از روی قصد و عمد، فاکتور محبوبیت پرسپولیسیهای سابق را نشانه رفته و کسانی را به مجموعهاش افزوده است که هر یک در مقطعی رکورددار حسن شهرت و اقبال عمومی در پرطرفدارترین باشگاه تاریخ این سرزمین بودهاند.
حمید استیلی و سعید عزیزیانی که به شکلی عجیب از استیلآذین کنار گذاشته شدند، اگرچه سابقه بازیگری درخشانی در پرسپولیس داشتند، اما هرگز عمق محبوبیتشان با امثال پیروانی، شاهرودی و عابدزاده – مردانی که استادیوم آزادی برایشان به لرزه درمیآمد – قابل مقایسه نبوده است.
هدایتی در ادامه سیاستهای خاص خودش «افشین با تعصب»، «شاهرودی مالدینی» و «عقاب آسیا» را از اردوی پرسپولیس ربود تا در آستانه دیدار حساس با رقیب همشهری، شوک بزرگی به اردوگاه حریف ریشهدارش وارد کند و احتمالا بخشی از اقبال عامه را به سوی تیم میلیاردیاش بکشاند...!
2) این یک اشتباه بزرگ و تاریخی است که مدام تکرار میشود. روزی که مهدی هاشمینسب از پرسپولیس رفت و در اوج عصبانیت پای قرارداد نجومیاش با استقلال تهران را امضا کرد، برخلاف تصورش کوچکترین خللی در پایههای مقبولیت سرخپوشان میان مردم به وجود نیامد.
مدافع جنوبی فوتبال ایران، همان سال در داربی به تیم سابقش گل زد و کمک قابل توجهی به استقلالیها در راه رسیدن به عنوان قهرمانی لیگ آزادگان کرد. با این حال، در اردوی هواداران پرسپولیس، کوچکترین اثری از ریزش یا سستی به چشم نخورد.
حتی زمانی که علی پروین با تمام بزرگیاش تصمیم گرفت در تیمی غیر از پرسپولیس به کار ادامه بدهد و به اعتراف خودش منتظر حضور دهها هزار تماشاگر در محل بازی تیمهایی مثل آذربایجان و سرخپوشان دلوارافزار و همین استیلآذین بود، باز هم حتی یک پرنده کوچک از آسمان اردوگاه قرمزها به سوی اقلیم تازه تاسیس سلطان حرکت نکرد.
اینها را برای چه کسی مینویسیم؟! برای حسین هدایتی؟ کسی که خودش سالهاست به طور مکرر و پیدرپی طعم ناکامی در جلب حمایت پرسپولیسیها با حربههای مختلف را میچشد؟
مردی که میخواست قطب سوم فوتبال ایران را راه بیندازد و ته دلش دوست داشت روزی تماشاگران تیمش از هواداران پرسپولیس بیشتر شوند، اما کارش به قرعهکشی موتورسیکلت و بسیج بچه مدرسهایها روی سکوها کشید...؟! عجیب است.
واقعا عجیب است که داعیهداران مدیریت کارآمد در فوتبال ایران، بارها و بارها از یک سوراخ گزیده میشوند و پیاپی اشتباهات تاریخیشان را تکرار میکنند، بیآنکه سرانجام برای یک بار، متوجه شوند ضربان نبض و قلب این ملت را نه پروینها و داییها و کریمیها و عابدزادهها که فقط و فقط نام و شناسنامه «پرسپولیس» تنظیم میکند!
3) در مسابقات مهم این فصل پرسپولیس – از جمله همین بازی نیمهنهایی حذفی با صبا - در حالی دهها هزار تماشاچی راهی استادیوم شده بودند که شاید در بسیاری از مقاطع ستارههای این تیم را مردان نه چندان سرشناس و محبوبی مثل عادل کلاهکج، ابراهیم شکوری یا هادی نوروزی تشکیل میدادهاند.
با این حال کمی دورتر از ورزشگاه آزادی و در محل انجام بازیهای استیلآذین، تماشای ستارههای فروزانی مثل مهدویکیا، کریمی، کعبی، زندی و دیگران حتی هزار خواهان هم نداشته است.
این همه، به وضوح نشان میدهد که اگر چه این روزها خیلی چیزها در دنیا خریدنی شده، اما هنوز هم قلب مردم را نمیشود با پول تسخیر کرد.
همچنان مردم ترجیح میدهند به تیمشان وفادار بمانند و زیر باد و باران و توفان به تماشایش بروند، حتی اگر مهمترین بازیکنانش را علی عسگر و علیرضا محمد و جلال اکبری و تیاگو تشکیل بدهند.
مردانی که امروز در زمین بازی یا روی نیمکت استیلآذین جمع شدهاند، هر یک در دوره خود دهها هزار تماشاچی را به آزادی میکشاندند، اما دور از پرسپولیس، ظاهرا از این خبرها نیست....!
4) بهتر است آقایان سرانجام مقابل این واقعیت مسلم گردن بگذارند که اگر ستارهای در این فوتبال «اعتبار» دارد، این اعتبار را تیم محبوبش به پشتوانه عشق میلیونها انسان به او بخشیده است. این پرسپولیس است که عابدزاده را عقاب میکند، رنگ جادوگری روی چهره علی کریمی میپاشد، کیا را به اروپا میفرستد و شاهرودی را همزاد پائولو مالدینی کبیر میکند.
دور از پرسپولیس، هیچکدام از این سکهها اعتبار ندارند و شاید کمی بعدتر و با شکست آخرین پروژههای حسین هدایتی، حتی مالک استیلآذین هم بفهمد قلبها را نمیشود با اسکناس معامله کرد.
منبع: روزنامه گل