وبلاگ تیفوسیهای پرسپولیس ایران (OnlyPersPolis)
پس آنهایی که به صورتی عجیب تغییر موضع دادهاند؛ نمیتوانند ادعا کنند آنها مثل عابدزاده اسطوره تیم ملی بودهاند و برای پرسپولیس کاری نکردهاند!
شاید انداختن این ذهنیت در فکر برخی تماشاگران سادهلوح بود که عصر یکشنبه آن جمعیت چند صد نفری را واداشت زمانی که کریمی و مهدویکیا صاحب توپ میشدند آنها- همان ستارههای دوستداشتنی سالهای گذشته- را «هو» کنند.
حرکت، آنقدر بدیع و نامتعارف با آنچه از هواداران پرسپولیس میشناختیم، بود که چشمانمان در ورزشگاه از حیرت گرد شد؛ واقعا بر سر آنها چه آمده بود؟
بازی فوتبال به هر نحوی که بود تمام شد. بعد از بازی گروهی حال به عنوان لم ژورنالیستی خود یا کاری که از آن لذت میبرند سراغ دایی و کریمی رفتند و دوباره با مصاحبههایی «ویژه» این دو را روبروی هم قرار دادند.
روز بعد کار بالا گرفت و منجر به مصاحبههایی دیگر شد تا علی کریمی این بار نه رو در روی دایی بلکه در مصاف با محبوبش پرسپولیس در آن سوی میدان مبارزه، آنهم از نوع رسانهای خود برخیزد. اکنون اوراق این کتاب داستان در حال ورق خوردن است و میتوان هر لحظه منتظر واکنشی از سوی دایی، کریمی، باشگاه پرسپولیس و شاید استیلآذین بود.
شاید در ظاهر امر برای جماعت ژورنالیست ورزشی از دل این جنگ ظاهرا خانوادگی، تیترهای درشت بیرون بیاید و صفحات اول برخی روزنامهها با این جملات نهچندان زیبا آراسته شود اما تداوم این جدال رسانهای اسطوره را مقابل هوادار قرار میدهد و در این صورت است که شأن اسطورگی خرد و نابود میشود.
در این صورت است که هوادار تکلیف را نمیداند. به ورزشگاه میرود. ستاره دوستداشتنیاش را میبیند که کنار دستیاش برایش کف نمیزند. لقبش را صدا نمیزند، «هو» اش میکند. هوادار هاج و واج میماند که چه اتفاقی افتاده که ستاره محبوب دیروزش امروز هو میشود.
مصاحبهها را که میبیند افکار متفاوتی سراغش میآید. نمیداند حق با کیست و این سردرگمی عذابش میدهد. با چشم خود میبیند که اسطورهها به جان هم افتادهاند و هر کدام «پرسپولیس» را سنگر خود کردهاند تا حملات جناح مقابل جراحتی بر پیکرشان وارد نکند.
این سردرگمی اما برای هوادار خطرناک است و روز بعد او نیز در ورزشگاه به عدهای میپیوندد که نمیدانند برای چه آمدهاند. روز دیگر هوادار سادهدل نمیداند آمده تیمش را تشویق کند یا ساعتی صدایش را به گیرنده برساند، صدایی از سر مخالفت با آنهایی که کوکش کردهاند ستاره سابقش را که به دست خود اسطوره شده بود، خراب کند!
دیروز باز هم مصاحبه کردند و شاید فردا جوابی برای حرفهای دیروز پیدا شود اما دعوت به آرامش و پایان این جنگ رسانهای تنها کاری است که از عهده ما برمیآید. شاید هوشیار کردن هوادار هم وظیفه ما است اما اگر دو طرف کوتاه بیایند و از هوادار سادهدل استفاده ابزاری نشود، همه چیز خیلی زود به حالت عادی بازخواهد گشت و دیگر شأن اسطوره هم بیش از این لگدمال نخواهد شد.
در حقیقت این آرامش که امروز دنبالش هستیم، همان چیزی است که پرسپولیس بدان احتیاج داشت تا حالا برای رتبه نازل سومی به دریوزگی نیفتد اما همه چیز همانطوری پیش رفت که بدخواهان پرسپولیس میخواستند، افسوس!
منبع: ایران ورزشی