وبلاگ تیفوسیهای پرسپولیس ایران (OnlyPersPolis)
• در مورد بازى با صباى قم صحبت مى کنید؟
- جام حذفى داستان خاص خود را دارد. مهم این بود که از این مرحله یک تیم صعود کند که خوشبختانه خیلى خوب شد آن تیم ما بودیم و صعود کردیم.
• اما این صعود خیلى زجرآور بود. قبول دارید؟
- بله، براى ما هم زجرآور بود. جام حذفى همیشه با استرس زیادى همراه است چون یک بازى است و دیدار برگشتى وجود ندارد. در اروپا هم همینطور است و وقتى کار به یک بازى مى کشد، خیلى پر استرس و پر التهاب مى شود و در مجموع با لیگ خیلى فرق مى کند. این بازى هم همینطور بود.
• صبا چطور بود؟
- صبا خیلى خوب کار کرد.مدافعان، هافبک و مهاجمان آنها خوب کار کردند و توانستند به چیزى که مى خواهند برسند. آنها به ما اجازه گلزنى ندادند و چشم به ضدحملات داشتند اما در نهایت کار به پنالتى کشید و ما برنده شدیم.
• هنگام زدن ضربات پنالتى چه حالى داشتید؟
- در ضربات پنالتى کارى از دست هیچ کس بر نمى آید. حتى اگر روى ضربات پنالتى کار کرده باشى هم تضمینى نیست که موفق شوى . حتى هوار که خیلى خوب پنالتى مى زند هم پنالتى اش را خراب کرد اما بچه هاى دیگر خوب زدند و حقیقى هم خیلى خوب ظاهر شد و توانستیم بازى را ببریم. در پنالتى کارى از دست کسى برنمى آید و همه چیز به کسى که پنالتى مى زند، بستگى دارد.
• لحظه اى که شیث پنالتى خراب کرد، نا امید نشدید؟
- نه، حتى حلقه اتحاد ما هم از بین نرفت. انرژى مثبتى که مردم دادند، باعث پیروزى ما شد. امیدهاى ما ناامید نشد و مردم و نیمکت با تمام وجود دنبال پیروزى پرسپولیس بودند و پیروز شدیم. هیچ کس ناامید نبود.
• در مورد بازى فینال چه صحبتى دارید؟
- خوشبختانه فینال ? بازى است و مى توانیم با برنامه خوب نتیجه بگیریم. ما حریف را دست کم نمى گیریم چون تیم خوبى هستند که به فینال رسیدند اما دنبال نتیجه خوب هستیم.
• امکان دارد گسترش فولاد در فینال همه را شگفت زده کند؟
- امیدوارم که اینطور نشود. ممکن است هر اتفاقى بیفتد اما مطمئن باشید که ما قهرمان مى شویم. امکان هر اتفاقى هست اما چون ? بازى است، ریسک کمترى دارد.
• در مورد بازى تیمتان با استیل آذین چه صحبتى دارید؟
- دور رفت با آنها بازى کردیم و مى توانستیم برنده باشیم اما روى اشتباهات خودمان بازنده شدیم. استیل آذین از آن بازى قوى تر شده اما ما هم تیم سابق نیستیم. در استیل آذین هم بچه هاى خودمان بازى مى کنند و امیدوارم این بازى درشان ? تیم بزرگ و همشهرى باشد.
• جو استیل آذین خیلى پرسپولیسى شده ،اینطور نیست؟
- وقتى تیمهایى بزرگ مى شوند، همه دوست دارند شبیه آنها باشند یا حداقل کپى آنها بشوند. استیل آذین هم چنین حالتى نسبت به پرسپولیس دارد. بازیکنان بزرگى مثل مهدوى کیا، کریمى و زندى این تشابه را نزدیکتر به نظر مى رسانند اما تجربه من در این مورد مى گوید در نهایت مردم پرسپولیس واقعى را مى خواهند یعنى همان تیمى که ما هستیم.
• در لیگ دنبال چه رتبه اى هستید؟
- هر رتبه اى که در شأن ما باشد. پارسال پرسپولیس در لیگ پنجم شد اما مطمئنا بهتر از سال قبل نتیجه مى گیریم. امیدوارم با بردن این ? بازى و با توجه به ضعف استقلال و ذوب آهن در نهایت بتوانیم به رتبه دوم جدول برسیم.
شیرجه 80 هزار نفری به سمت فینال
حقیقی اما گل خورد تا دایی در حلقه پرسپولیسی ها بگوید: «صد بار بهش گفتم اونجا می زنه ها!»
یک آن فکر میکردی با عینک مخصوص تماشای فیلمهای 3D در سالن سینما نشستهای و مشغول دیدن آخرین اپیزود از فیلمهای دنبالهدار جنگ ستارگان هستی. آسمان را میدیدی که سفینههای کوچک و بزرگ در حال مبارزهاند و با سرعت از کنار هم عبور میکنند.
در دنیای واقعیت اما سفینهای در کار نبود. همه آنها پلاستیکهای مصرف شده مواد غذایی، نایلکسهای پاره و زبالههایی بود که توفان شدید سوم اردیبهشت ماه در غرب تهران باعث پروازشان بر فراز آسمان ورزشگاه آزادی شده بود.
حدودا حول و حوش دقیقه 120 بود که توفان بلند شد تا صدای اعتراض تماشاگران به وقتکشیهای ارشاد یوسفی و ضد فوتبال تیم کربکندی به گوش هیچ کس نرسد. ظلمات کل ورزشگاه را فرا گرفته بود. خیلی زود ابتکار تماشاگران گل کرد و همه موبایلهایشان را روشن کردند و در دست گرفتند. انگار آسمانی پر از ستاره بود. حدود 10 دقیقه طول کشید تا همه پروژکتورها تک تک روشن شوند. صدای سوت کر کننده قبل از ضربه حقی به آسمان رفت. خیلیها پشتشان را به زمین چمن کرده بودند و طاقت نگاه کردن نداشتند. حقیقی اما گل خورد تا دایی در حلقه کنار زمین پرسپولیسیها بگوید: «صد بار بهش گفته بودم اونجا میزنهها». آن طرف در میانه زمین عادل کلاهکج خوشحالترین بازیکن پرسپولیس بود و نمیدانست چه کار کند. مولایی، زرینه و محلوجی از بازیکنان داغتر بودند. محمود خوردبین گریه میکرد و اشکهای دایی زیر آوار بازیکنان و قطرات باران که تندتر میبارید، گم شده بود. تیاگو و خلیلی، تماشاگران را تهییج میکردند و هر کس نفر کناریاش را در آغوش میکشید. مجتبی زارع وسط زمین ایستاده، دستهایش را مقابل چشمانش گرفته بود، درست مثل حرکت بعد از پنالتیاش و مثل دوربین دور تا دور ورزشگاه را تماشا میکرد. آخر سر اما اتفاقی افتاد که با دوربینهای تلویزیونی به تصویر کشیده نشد. پرسپولیسیها همه به سمت جایگاه 36 شیرجه رفتند و روی زمین چمن خیس لیز خوردند البته این بار نه با سینه بلکه به حالت نشسته، تا شادی بردشان هم ویژه باشد. رختکن پرسپولیس اما غوغایی بود، مثل روز دربی، کف و سوت فریادهایی که جملگی سرود قهرمانی را کنارش داشت. شادی قرمزها تا اتوبوس نارنجی رنگی که در تونل منتظرشان بود هم ادامه داشت. خلیلی سر به سر زارع میگذاشت و شیث و سپهر رو به حرکات موزون آورده بودند. اتوبوس که پر شد دوباره سرود قهرمانی پرسپولیس را خواندند. انگار جایگاه 36 بود. بازیکنان برای هم سرود میخواندند و لقبهایی که هواداران به آنها دادهاند را تکرار میکردند. انگار جشن صعود به فینال تمامنشدنی بود. ساعت 12 اتوبوس به هتل لاله رسید، زیر باران تند سوم اردیبهشت اما خندهها خشک نمیشد چرا که پرسپولیس در یک قدمی جام و دروازههای آسیا قرار گرفته بود. منبع : مرجع
داود حقی رفته بود پشت توپ که یکهو برق قطع شد و 70 هزار نفر یکصدا گفتند «اِ». تنها جایی که برق داشت، جایگاه خبرنگاران بود تا یک بار هم که شده اهالی رسانه در موقعیتی ویژه قرار بگیرند.
دستهای هواداران رو به آسمان و مقابل صورتهایشان بود که حاجیزاده توپ را به تیرک زد. ورزشگاه زیر باران منفجر شد. علیرضا حقیقی از دست همبازیانش فرار کرد و خودش را به دایی رساند تا مثل بقیه روی سر سرمربی آوار شود.
هزار نفری که از قم آمده بودند تا صبا تنها نماند خشکشان زده بود. زیر باران در سکوت خیس میشدند و هیچ نمیگفتند. تا یک ساعت بعد از بازی هم در ورزشگاه ماندند تا جدلی پیش نیاید.
او آنقدر فن بیان داشت که اگر جملاتش هم خیلی باب دل بچههای شلوغ مدرسه (غیر از من) نبود باز هم از ایستادن و گوش دادن به آنها خسته نمیشدیم.
صحبتهایی که پیش از شروع مزین به آیههای قرآنی میشد و البته بیشتر زیارت عاشورا. اما امروز نمیدانم در جمع بازیکنان تیمش چگونه صحبت میکند چون مثل آن روزها اجازه حضور در چنین جلساتی را ندارم چون عضو باشگاه نیستم و یک خبرنگارم اما برآیند کار تیم نشان میدهد که اگر حرفهایش نافذتر از دوران تحصیل من نباشد، کمتر هم نیست.
او همانگونه که در کارش اهل تعارف و تمجید بیهوده نیست، به همان اندازه هم در روحیه دادن استاد است. حبیب کاشانی وقتی قبل از دربی رفت به پرسپولیس بازگشت، به خودی خود یکسری از حواشی اطراف تیم از میان رفت، خیلیها فهمیدند در باشگاهی که او مسوولیتش را دارد رفتار غیرحرفهای و غیرفوتبالی جایی ندارد. او حالا یک سال تجربه باشگاهداری را هم یدک میکشید. پرسپولیس دربی را مساوی کرد و دربی برگشت را هم برد تا در کارنامهاش بعد از قهرمانی لیگ، پیروزی در دربی تهران هم خودنمایی کند. کاشانی شاید عکس با شورت ورزشی نداشته باشد و شاید هم به همین دلیل در بحثهای فنی ورود نمیکند اما در بحث مدیریت و بهخصوص مدیریت بحران کارش را بلد است. امروز اکثر بازیکنان این تیم یکی از شروط اصلیشان برای تمدید قرارداد، ماندن او در باشگاه است چون میدانند به حق و حقوقشان میرسند. کاشانی شب قبل از بازی با صبای قم هم برای بازیکنانش صحبت کرد، شاید برای من که سابقه شاگردیاش را داشتهام قابل تصور باشد که بازیکنان چطور به صحبتهایش گوش میدادند، بیشتر صحبتهای او بار روحی روانی مثبت به همراه داشت اگرچه در لابلای آن حرفها به نوعی اتمام حجت هم کرده است. پرسپولیس زیبا بازی نمیکند اما این مهم به او که نه دخالتی در بستن تیم داشته و نه امروز در کار فنی دخالت میکند هیچ ارتباطی ندارد. علی دایی اگر الان تیمش را در فینال جام حذفی میبیند و در لیگ هم نیمنگاهی به کسب سهمیه آسیایی دارد، باید بخش اعظمی از این موفقیتها را به حساب کاشانی بگذارد که در چارچوب وظایفش هیچ کوتاهی نداشته است. دایی تیم را سوم جدول تحویل گرفت و به قول کاشانی اگر قرار به چهارمی بود که با کرانچار میشدند، پس برای او که یک تیم بیرونی ایدهآل مدیریتی را دارد بهانهای برای نتیجه نگرفتن آن هم با 80 هزار تماشاگری که زیر باران میآیند وجود ندارد. به قول سهراب سپهری که خودش در حدود 4-3 دهه پیش یکی از همین 80 هزار تماشاگر پرسپولیسی بوده: دوست را زیر باران باید دید. همه اینها وظیفه دایی و شاگردانش را دوچندان میکند و برای من شاگرد بازیگوش مدرسه که همچنان ایستاده صحبتهای همان مسوول دبیرستان را گوش میکند ...
منبع: ایران ورزشی - جعفر برزگر
*حالا توقع داری به تیم ملی دعوت شوی؟
نه. هیچ توقعی ندارم. تیم ملی سرمربی دارد با سلایق مخصوص به خود، افشین قطبی فعلا سرمربی تیم ملی است و هر وقت صلاح دانست و تشخیص داد من را به تیم ملی دعوت میکند اگر صلاح ندانست که باز هم منتظر میمانم.
*یک جوریهایی شیث رضایی را هم نجات دادی؟
شیث فوقالعاده زد من که یک دروازهبانم متوجه میشوم او چه پنالتیای زد، او روی حرکتش دروازهبان حریف را محو کرد. اما توپ به خاطر وزش باد شدید تغییر مسیر داد، به خودش هم گفتم من دقیقاً توپ شیث را دیدم که چند سانتیمتر تغییر مسیر داد وگرنه حرکت شیث هیچ نقصی نداشت.
*قطعاً احساس خوبی داری؟
صددرصد. خیلی خوشحالم. تمام خوشحالیام هم برای هواداران است. بیش از 80 هزار نفر در باران ما را تشویق میکردند، تمام فکر و ذکر من و بقیه بچهها این بود که آنها با شادی و پایکوبی استادیوم را ترک کنند.
*دایی در ابتدای پنالتیها چه توصیهای به تو داشت؟
فشار فوقالعادهای روی او بود. علی دایی به رقم تمام این فشارها سعی داشت به ما روحیه بدهد. هنگامی که چهره او را دیدم پیش خودم از خدا خواستم تا بتوانم کاری کنم دایی از زیر این فشارها خارج شود.
*نگفتی توصیههای دایی چه بود؟
گفت مطمئنم ستاره این میدان تو هستی، من به تو ایمان دارم.
*مثل اینکه به تو گفته بود، پنالتی داود حقی را به سمت چپ بروی؟
بله. اما تصمیمم در لحظه آخر عوض شد.
*کلاً دروازهبان پنالتیگیری هستی، اما روی دو ضربه اول خلاف جهت حرکت کردی؟
به هر حال هرکس صحبتی میکرد و یک جهتی را به من نشان میداد به همین دلیل تمرکز به هم ریخت بود، تصمیم گرفتم از پنالتی دوم به بعد خودم باشم و شکر خدا نتیجهام هم داد.
*بعد از مهار پنالتیها چندان خوشحالی نمیکردی؟
چون هیچ چیز مشخص نبود من اگر 10 پنالتی هم میگرفتم، باز هم نتیجهای رقم نمیخورد پس خوشحالیام را گذاشتم برای وقتی تیم برد.
*چه خوشحالیای هم بود.
در آن لحظه همه را کنار زدم و وقتی به دایی رسیدم بغض کردم.
*دایی چه میگفت؟
هیچی سکوت محض بود، فقط گریه میکرد.
*روی پنالتی آخر کریم باقری میخواست چیزی را به تو بگوید؟
صدا به صدا نمیرسید اما شنیدم که میگفت مطمئنم توپ را میگیری.
*باز هم میخواستی به جایگاه ویژه بروی؟
بله. خواستم برای دیدن پدرم بروم که نگذاشتند، من هم صبر کردم تا او پایین بیاید.
*خیلیها با دیدن علیرضا حقیقی یاد جوانیهای احمدرضا عابدزاده میافتند.
این لطف مردم است، احمدرضا عابدزاده مربی من بوده و حق بزرگی بر گردن من دارد اما نباید زحمات محمدعلی یحیوی را فراموش کرد او این مدت خیلی به من لطف داشت و تمرینات فشردهای را با من برگزار کرد خدا را شکر میکنم که هم او را روسفید کردم و هم حسین عبدی و هم علی دایی را.
*راستی میثاق برای تبریک به سراغت آمد؟
آره بابا. بنده خدا طوری خوشحالی میکرد که انگار خودش درون دروازه قرار داشت من که حواسم نبود اما بچهها میگفتند که او حرص و جوش زیادی خورد، خدا را شکر برخلاف چند وقت پیش حالا ارتباط بسیار خوبی بین من و میثاق برقرار است.
• چه احساسى دارى؟
- از اینکه موفق شدیم به فینال برسیم خیلى خوشحالم.
• احساس کلى و شخصى ات را بگو اینکه در حال حاضر به چه موضوعى فکر مى کنى؟
- (با مکثى طولانى) نمى دانم این را باید بگویم را نه؟ اما ناراحتم. ناراحتم از اینکه یک پنالتى خراب کردم روحیه ام خوب نیست. از دیشب تا به حال همه اش فکر مى کنم چرا باید من پنالتى را خراب مى کردم.
• اما گفته بودى که خوشحال هستى؟
- بله. اما اگر احساس واقعى ام را مى خواهى باید بگویم که در حال حاضر خیلى ناراحتم. حتى نتوانستم غذا بخورم و تا صبح کابوس پنالتى مى دیدم. خودخورى مى کنم و هر چه بعد از بازى با من تماس گرفتند یا گفتند که پیروز شدیم و سعى کردم دلدارى ام بدهند اما اصلا آرام نشدم.
• کلاً بازیکن پنالتى زنى هستى؟
- پنالتى زن هستم اما اصلا دوست ندارم پنالتى بزنم. من نمى دانم عادل فردوسى پور براساس چه اطلاعاتى در مورد من قضاوت کرد.
• همین که گفته بود، پنالتى زن نیستى؟
- بله. من در لیگ امسال اصلا پنالتى نزدم که خراب کنم. در اول هفته مقابل مس یک پنالتى زدم که گل شد.
• فصل قبل چطور؟
- فصل قبل هم در بازى جام حذفى مقابل ذوب آهن یک پنالتى به عیسى اندوى زدم که آن هم گل شد چه گلى هم شد. به همین خاطر من نمى دانم عادل فردوسى پور کدام بازى ها را مى بیند، شاید منظورش کارتون فوتبالیست هاست که شنیده ام هر روز ? ، ? بار آن را نگاه مى کند.
• اما عادل اطلاعات فوتبالى خوبى دارد.
- از کجا معلوم؟ او شب ها هنگام گزارش فوتبال هاى خارجى به مردم اطلاعات مى دهد و مردم فکر مى کنند که او درست مى گوید اگر اطلاعاتى که او به مردم مى دهد مثل اطلاعاتى که از من داشت معلوم است قضیه از چه قرار است. بهتر است عادل فردوسى پور برود اطلاعات فوتبالى اش را قوى تر کند.
• مثل اینکه خیلى از فردوسى پور ناراحتى؟
- نه بابا ناراحت نیستم، دلخورى ام از این است که او از پشت تریبون هر چه دوست دارد مى گوید بدون اینکه ذره اى فکر کند، اظهاراتش مبناى اطلاعاتى درستى دارد یا نه؟
• شیث رضایى از این به بعد پنالتى مى زند؟
- بله مى زنم. آدم ترسویى نیستم که تا آخر عمر فوتبالى ام سراغ پنالتى نروم. از زدن ضربه پنالتى استقبال نمى کنم، اما اگر بگویند بزن مى زنم.
• حرکت دروازه بان صبا باترى تمرکزت را به هم نریخت؟
- من اصلا به او نگاه نکردم تمام تمرکزم روى توپ بود. دیدید که خیلى راحت او را گول زدم. اما توپ در لحظه آخر با بدشانسى به تیر خورد.
• علیرضا حقیقى مى گفت که خودش دید که وزش باد مسیر توپ را عوض کرد.
- نمى دانم. در آن لحظه حواسم به این چیزها نبود.
• لحظه اى که پنالتى را خراب کردى و افسوس خوردى به چه فکر مى کردى؟
- گفتم خدایا چرا گل نشد. من که نذر کرده بودم این توپ گل شود، چرا نشد.
• برخورد هواداران با تو چطور بود؟
- فوق العاده واقعا من را شرمنده کردند. اول مسابقه وقتى که وارد زمین شدم چنان تشویقم کردند که من فکر کردم على دایى پشت سرم است، برگشتم عقب را نگاه کردم دیدم نه خودم را دارند تشویق مى کنند بعد از بازى هم حسابى من را مورد محبت خود قرار دادند.
• اما اگر نتیجه طور دیگرى رقم مى خورد، قطعاظ برخوردها متفاوت بود؟
- بعید مى دانم، چون هواداران پرسپولیس قدرشناسند و طى سال ها حضور در این تیم فهمیده اند که آنها به خاطر یک توپ همه چیز را فراموش نمى کنم.
• سوال آخر اینکه بدجورى ماسک را پرت کردى، چرا؟
- داور سمت من آمد و گفت که به خاطر ماسک بازیکنان حریف آسیب ببینند.من هم براى اینکه وقت تلف نشود ماسکم را کندم و به گوشه اى انداختم، در آن لحظه فکر استرس على دایى و فشارى که روى او بود و از سوى دیگر دیدن چهره بیش از ?? هزار تماشاگر که زیر باران ایستاده ما را تشویق مى کردند هر فکر دیگرى را از جمله مصدومیت دوباره از سرم بیرون کرد.
• پرسپولیس قهرمان مى شود؟
- نپرس قهرمان مى شویم یا نه؟ بپرس جام قهرمانى را چطور بالاى سر مى بریم.
گوش کن، صدای بچههای نسل ما، هنوز توی گوش تاریخ زنده است: «شهر ما شهر میلانه، تیم ما آث میلانه، عقاب آسیا با ماست...» نه نبود. هیچ کدام اینها درست نبود. شهر ما، میلان نبود. هیچ وقت دیگر هم نخواهد بود.
1 - احمدرضا عابدزاده پس از آنکه ادامه فعالیت در کادرفنی پرسپولیس با پست عجیب و جدید «آنالیزور تمرینات» را نپذیرفت و البته شکایت مفصلش به کمیته انضباطی نیز راه به جایی نبرد، مطالباتش از سرخپوشان را رها کرد و به عضویت باشگاه استیلآذین درآمد.
دروازهبان اسبق باشگاه پرسپولیس، تنها ساعاتی پس از دریافت حکم از دست مالک متمول استیل، در اظهارنظری حیرتانگیز مدعی شد «اگر هدایتی در پرسپولیس بود، این تیم امسال قهرمان میشد»!
ناکامی و سقوط تلخ است. نتوانستن، زانو زدن و به خاک افتادن هم تلخ است، اما بیگمان از همه اینها زجرآورتر، تلخی پشت کردن چشمهایی است که با آنها عقد اخوت بسته بودی... بچههای جنگ، زادههای آوار و صدای سوت و موشکباران، نسل سوخته غربت ناشی از ستیز با همسایه و عرق ریز محصول سازندگی و التهاب مولود اصلاحات و کام شیرین ایام مهرورزی(!) خوب تماشا کنند؛ این اسطوره روزگار آنهاست. احمدرضا عابدزادهای که هزاران هزار ایرانی، فروتنانه روی زمینش ماندند تا عقابشان باشد و بالای سرشان اوج بگیرد. این، همان آقای اسطوره است؛ همان که روزگاری در فرهنگ لغات بچههای دلباخته جایگاه 36 و 34 و روبهروی جایگاه و همپالگیهای گرسنهترشان در شهرستانهای دور و نزدیک، اسمش مترادف غیرت و تعصب و وفاداری بوده. بله، سوگمندانه این بزرگ ما که بابت نیم فصل تربیت یکی از بدترین گلرهای لیگ از پرسپولیس تضاقای 200 میلیون تومان داشت، اما وقتی پولش را ندادند (که البته حتما باید میدادند) حاضر شد به AFC و فیفا هم برود و از پرسپولیس شکایت کند، و در حساس ترین مقطع فصل برای تیمی که پای مصدومش را احیا کرد و به اوج برش گرداند تا سر حد مرگ حاشیه درست کرد و هم اویی که دقایقی بعد از دریافت حکم از دستان پر برکت حاج حسین هدایتی، مالک استیلآذین را لایق مدیریت پرسپولیس خواند، احمدرضا عابدزاده است... قهرمان ماها! شهر ما تهرانی است که حالا احتمالا باید ترکش کنیم تا اگر زلزله آمد، کمتر کشته بدهیم، کمتر بمیریم. میلان که هیچ، شهر ما حتی توکیو هم نیست که بشود تجهیزش کرد و به استقبال هشت ریشتر زلزله رفت. شهر ما شاید آنقدر ویران است که حتی شایعه و شائبه زمین لرزه هم میتواند مسوولان دولت را مجاب کند به شهروندانی که خانه و کاشانهشان را رها میکنند و آواره میشوند، اضافه حقوق بدهد! نبود؛ حتی تیم ما هم آث میلان نبود. تیم بنجل و یکلاقبای ما که از فروشنده کیک و ساندیس و نی و نوشابه تا عرضهکننده روزنامه و سیگار و آدامس به همه بدهکار است کجا و آث میلانی که فقط جامهای معتبر اروپاییاش پشت یک خاور جمع نمیشوند کجا؟! از همه اینها بدتر اما این است که امروز میفهمیم حتی عقاب آسیا هممی تواند با ما نباشد. عقابی که از گوشت و خون و پوست خودمان بود، به زبان ما حرف میزد و جایی روی خاک دوست داشتنی خودمان هم به دنیا آمده بود. استقلالی پریروز و پرسپولیسی دیروز، حالا یک استیلآذینی دوآتیشه است که برای حاج حسین نوشابه باز میکند... هر چه باشد صورتحساب جدید را هدایتی باید بدهد. راستی عقابهای تیز چنگ و دور پرواز، دقیقا از کدام روز نکبت بار «معامله کردنی» شدند؟! ای کاش هرگز سایه شوم آمپول را زیر دوبنده آن شاهزاده هرکول نام نمیدیدیم، ای کاش هرگز تقلای آن یکی ابرمرد فوتبال مملکت را برای زنده کردن دستمزد یک میلیاردیاش به پاس به خاک و خون کشیدن تیم ملی این سرزمین نمیدیدیم، ای کاش هرگز «تجارت عقاب» در قرن سنگ و آهن و دود را نمیدیدیم... کاش هیچ وقت نقاب از صورت اسطورهها فرو نمیریخت. ما به همین نقابها، به همین دروغها، دل خوش بودیم. باور میکنی؟! منبع: گل - رسول بهروش
2 - فوتبال ما درد زیاد دارد؛ اتفاقا درد بیدرمان هم زیاد دارد، اما به جرات میتوان گفت رنج هیچکدام از این دردها به اندازه «فروپاشی اسطوره» گزاف نیست. همین احمدرضا عابدزاده آبادانی الاصل بزرگ شده در اصفهان که روزگاری بچههای پابرهنه جنوب شهر تهران به عشقش کیلومترها راه را گز میکردند تا به غول سیمانی آزادی برسند، یک «سرمایه» است؛ سرمایهای که امروز ذره ذره آب میشود و از دستمان میرود. شکست تلخ است.
3 - گوش کن، صدای بچههای نسل ما، هنوز توی گوش تاریخ زنده است: «شهر ما شهر میلانه، تیم ما آث میلانه، عقاب آسیا با ماست...» نه نبود. هیچ کدام اینها درست نبود. شهر ما، میلان نبود. هیچ وقت دیگر هم نخواهد بود.
4 - ای کاش نقاب از رخ عقاب نمیافتاد. باور کن این توقع زیادی نیست. ما عاشق عقابی بودیم که متعصب و دلسوخته نشان میداد، درست از جنس خودمان. ای کاش هیچ وقت نقاب از صورت اسطورهها فرو نمیریخت.
باقری با پرسپولیس تمدید کرد
کریم باقری قرارداد خود را با تیم فوتبال پرسپولیس تمدید کرد.
با پیشنهاد کادرفنی و سرپرست باشگاه پرسپولیس و موافقت باقری، قرارداد کاپیتان سرخپوشان پایتخت، یک سال دیگر با این تیم تمدید شد.
قرارداد کریم باقری، کاپیتان محبوب پرسپولیس با پایان یافتن این فصل به پایان میرسد که با توجه به آمادگی این بازیکن و نظر مثبت کادر فنی، وی یک سال دیگر نیز پرسپولیس را همراه می کند.
کانون مشوقین باشگاه پرسپولیس با انتشار بیانیهای خواهان حضور هواداران این تیم در ورزشگاه آزادی در دیدارهای باقیمانده شد.
کانون مشوقین باشگاه پرسپولیس با دعوت از هواداران باشگاه برای حضوری پر رنگ در دیدارهای باقی مانده در جام حذفی و لیگ برتر بیانیه ای به شرح زیر صادر کرد:
امروز بیش از هر زمان دیگری پرسپولیس به کمک هواداران خود نیاز دارد. چرا که شرایط حساس جدول و صعود تیم به مرحله نیمه نهایی جام حذفی باعث تحرکات کسانی شده است که هر روز با شایعات و درج اخبار کذب در برخی رسانه ها دنبال ایجاد اختلاف و بر هم زدن تمرکز این خانواده بزرگ هستند و قصد دارند با ایجاد جنگ روانی علیه مسئولان، کادر فنی، بازیکنان و هواداران مانع موفقیت های این تیم برای رسیدن به جام حذفی و کسب سهمیه آسیا شوند.
حضور پر شور و آگاهانه هواداران خون گرم باشگاه باعث دلگرمی مسئولین باشگاه و ایجاد انگیزه برای بازیکنان می شود.
یقیناً سکوهای سراسر قرمز ورزشگاه آزادی در روز جمعه 3 اردیبهشت نوید بخش صعود تیم بزرگ پرسپولیس به فینال جام حذفی خواهد بود.
کانون هواداران باشگاه فرهنگی ورزشی پیروزی (پرسپولیس)
فروش بلیط ، خصوصی سازی و بحث داوری دغدغه سهراب هم بود !
«وقتی که قیافه گریان همایون بهزادی را پس از مسابقه در مسجد سلیمان روی صفحه کیهان ورزشی دیدم ، با خودم گفتم چه چیز جز تر و خشک کردن تماشاگران تهرانی ، این بچه را چنین عزیز دردانه بار آورده است؟»
غروب اول اردیبهشت ماه سال ????در بیمارستان پارس تهران سهراب سپهری دیده به جهان فرو بست، سپهری به علت ابتلا به سرطان خون دار فانی را وداع گفت، سهراب فارغ از این که به عنوان یک چهره شاخص در عالم شعر دستی بر آتش داشت ، علاقه بسیار زیادی به فوتبال داشت. وی در دوران حیاتش بارها از علاقهاش به فوتبال سخن گفت و در حرکتی ماندگار با ارسال نامهای به تحریریه هفته نامه کیهان ورزشی از علایق خود به رشته فوتبال و تیم پرسپولیس گفت.
به بهانه سالروز درگذشت شاعر نامی ایران زمین نامه وی به تحریریه کیهان ورزشی در خصوص مسائل فوتبالی به ویژه علاقهاش به تیم فوتبال پرسپولیس را بار دیگر با هم مرور میکنیم.
سهراب سپهری در نامه خود به هفته نامه کیهان ورزشی این گونه مینویسد:
"به مجله شما علاقمندم ، تنها نشریه فارسی است که میخوانم ، به اندازه کافی با کتابها و مجلات فرهنگی سر و کار دارم . آنچه میخوانم به قلمروی دیگر مربوط است ، چون کارم چیزی دیگر است ، حاشیه نروم ، حرفهایی دارم ، از حرفها شروع کنم آن هم به ترتیب و در پی ارقام :
1- کلمه فوتبالیست را از کجا آوردهاید ؟ در فارسی کلماتی ساختهایم مثل "فیلمساز" ، در این جا ریشه یک فعل را گرفتهایم و دنبال یک واژه فرنگی گذاشتهایم. اما در ترکیب این کلمه تابع دستور زبان خودمان بودهایم. شما "فوتبالیست" را از فرنگیها گرفتهاید و یا با ابتکار خود ساختهاید ؟ برای ما ساختهاید و یا به خاطر آنان؟ و تابع چه دستوری ؟
2- آیا بهتر نیست پارهای را با حروف لاتینی هم بنویسید ؟ البته خوانندگان شما میدانند " جرج بست " را چگونه تلفظ کنند . اما "Everton" را چطور ؟ بارها شنیدیم که این نام را ارتون (به ضم الف و سکون را) تلفظ کردهاند.
3- نویسندگان شما گاه مینویسند "سنتر فوروارد" و گاهی "سانترفوروارد" . یک بار "بریان کید" و بار دیگر "بارایان کید" . آیا تلفظ کلمهای واحد آن هم در این گونه موارد همیشه همان نیست ؟
4- صبح شنبه در کیهان ورزشی میخوانیم که روز پیش تماشاگران امجدیه بیست و پنج هزار نفر بودهاند ، عصر در صفحه ورزشی روزنامه کیهان ، سخن از بیست هزار نفر در میان است. آیا برای تعیین ارقام درست راهی نیست؟ مگر تعداد بلیتهای فروش رفته را نمیتوان پرسید ؟
5- قیمت بلیتهای امجدیه بر چه مبنایی بالا و پایین میرود ؟ یک روز پنج شنبه بهای بلیت زیر جایگاه صد ریال است و درست فردای آن روز قیمت آن به دویست ریال میرسد ، چه حسابی در کار است ؟ اگر اهمیت مسابقه مطرح باشد پس با این همه تیم که بازی هرکدام در سطح خاصی است ، قیمت بلیت زیر جایگاه باید پنج ریال و پانصد ریال نوسان پیدا کند ، نکند عوامل جوی هم موثر باشد ، خودتان میدانید که در سرزمینهای دیگر بهای بلیت مسابقات نمیتواند چنین نوسانهای تند و نا به هنگامی داشته باشد.
6- چه میشد اگر ما بهای اشتراک بلیتهای مسابقات را به فدراسیون و یا باشگاهها میپرداختیم و آنها بلیت مسابقه را برای ما میفرستادند ، چه موانعی در سر راه موضوع اشتراک هست ؟ در کشورهای پیشرفته چه میکنند؟
7- چرا بلندگوی امجدیه قبل از هر مسابقه (چه بزرگ و چه کم اهمیت) اسامی بازیکنان و داوران را اعلام نمیکند ، مگر این کار چقدر وقت گوینده را میگیرد؟ این را چطور باید یاد آوری کرد؟
8- جمعهها درست در همان وقتی که در امجدیه مسابقه فوتبال در جریان است ، تلویزیون ملی فیلم مسابقات فوتبال را پخش میکند. آیا مسئول برنامه ورزشی تلویزیون تا این حد از آن چه در زمینه ورزشی میگذرد بی خبر است ؟ و نمیداند که علاقهمندان واقعی برنامه او همان تماشاگران امجدیدهاند ؟ اگر میسر است این را از مجله گوشزد کنید.
9- آیا بهتر نیست کیهان ورزشی هرهفته برنامه مسابقات فوتبال را به اطلاع خوانندگان خود برساند ؟ این کاری بود که در گذشتهها میکرد و کاری درست بود ، انگار جواب خود را باید در بینظمی کار فدراسیون جستجو کنم؟
10- مفسرین ورزشی که زیر جایگاه مینشینند تا آن جا که ما دیدهایم ، کمتر به جریان بازی توجه دارند ، حرف میزنند ، شوخی میکنند ، میخندند. تفسیر و گزارش آنان تا چه میزان میتواند دقیق باشد ؟ وقتی تمام دقایق بازی را در مجلهای شرح میدهند ، جز این که فکر کنم از روی نوار مسابقه نوشتهاند چارهای ندارم. آیا چنین نیست ؟ و یا این که من قادر نبودم در جمع پر هیاهوی خبرنگاران ، نویسندگان دقیق و تیزبین را هم زیر نظر داشته باشم؟
11- چرا هیچ وقت کار یک داور را بررسی نمیکنید و همه جنبههای خوب و بد آن را باز نمیمایید؟ مگر انتقاد درست داوری مجاز نیست ؟ چه کس باید داور را به خوب و بدش آگاه کند ؟ اگر باز نمودن لغزش های یک داور اعتقاد مردم را نسبت به او سست میکند ، چه بهتر که این اعتقاد سستی گیرد. چرا باید مردم به داور بد ، اعتقاد بیجهت داشته باشند ؟ اما جنبه مثبت قضیه را هم در نظر باید گرفت. شاید انتقاد اصولی شما مددکار داور بود و قدرت داوریاش را افزونی دهد ، همیشه این تماشاگران نیستند که در سر راه داوری خوب ، سنگ میاندازند . مگر همین داور مسابقه تاج - عقاب (در روز جمعه اول بهمن ماه) اعصاب همه ما را در امجدیه به بازی نگرفت . از شما میپرسم ، اگر همین داور باز هم داوری یک مسابقه را به عهده بگیرد و سطح داوریاش همان باشد ، واکنش کیهان ورزشی چه خواهد بود ؟ تعبیر "داوری ضعیف" و یا "داوری پر سوت " ارزش انتقادی ندارد ، این را قبول کنید.
12- جزو مبانی انتخاب مرد فوتبال سال ، اخلاق و نیک رفتاری ، نیز به حساب آوردهاید. اما فکر نمیکنید مرد فوتبال نمیتواند لزوما مرد اخلاق هم باشد ؟
چه بهتر که یک بازیکن خوب خصایص اخلاقی خوب هم داشته باشد ، اما شما میخواهید در عرصه فوتبال قهرمان اسطوره انتخاب کنید. توجه به شایستگی اخلاق انتخاب شما را مشکوک میکند. درست مثل این خواهد بود که تابلوی بد یک نقاش را به خاطر اخلاق پسندیده نقاش آن در خور ستایش بدانید ، با معیارهای اخلاقی ، نه هنر را میتوان سنجید و نه ورزش را ، خود بهتر میدانید که چه بسیارند بازیکنان خوب که خشن و عاصی و پر خاشگرند . جرج بست چندان ملایم و نیک رفتار نیست. با این همه توپ طلایی میگیرد.
وقتی که در چند شماره کیهان ورزشی نظریات مربیان و داوران را برای انتخاب مرد فوتبال میخواندم ، چند سوال را برای خود مطرح کردم : این آقایان متخصصان تا چه پایه در جریان مسابقات هستند ؟ آیا بستگی آنان به باشگاه خاص و یا دوستی شان با افرادی معین در اظهار نظرشان بیتاثیر بوده است ؟ آیا توجه به عامل اخلاقی نیز سابقه ورزشی پایههای این انتخاب را تا حدی سست نکرده است ؟ هیچ کدام از این آقایان به بازی خوب اکبر افتخاری توجه نداشتهاند اما از مصطفی عرب نام بردهاند که بازیکنی است متوسط ولی با انضباط و یا همایون بهزادی که در شرایط امروزی بازیاش ضعیف است . اگر انتخاب مرد فوتبال "سال" مطرح است ، انگار نباید روی سوابق یک بازیکن تکیه کرد.
13- با تعصب بیپایه چه باید کرد؟ هم راننده تاکسی طرفدار تیم پرسپولیس است. هم شاگرد بقال ، هم دانشجو و هم کارمند اداره . بسیار خوب ، هر کس میتواند علاقهاش را به چیزی ببندد، اما علاقه داشتن هم دلیل منطقی میخواهد. اهالی منچستر حق دارند طرفدار تیم های شهر خود باشند، مردم لیدز بجاست که تیم خود را دوست بدارند، ساکنان چلسی طبیعی است که بیشتر از تیم خود دفاع کنند . اما در شهر شما و من ، یک بت همگانی پیدا میشود، دلبستگی مسری است و طرفداری، اتفاقی و بی دلیل صورت میگیرد. خواهید گفت: چه اشکالی دارد؟ حرفی ندارد، اما وقتی که در امجدیه نشستهاید ، این طرفداری و تعصب محیطی نا مطلوب ایجاد میکند .
و شما نمیتوانید به دلخواه تماشا کنید . من هم مثل شما از تیم پرسپولیس بازیهای خوبی دیده ام . اما سرانجام- مثل کسان دیگری که میشناسم - تصمیم گرفتم روزهایی که تیم پرسپولیس بازی دارد به امجدیه نروم. شور و هیجان تماشاگر چیزی گیرا و پسندیده است و اگر نباشد میدان ورزشی نه جان دارد و نه معنی ، تشویق بی حساب تماشاگران ، بچههای پرسپولیس را نمایشگر و شاید خود نما بار آورده است.
اینان از تماشاگران آشنای خود کمبودی بزرگ دارند ، انگار احساس غریبی میکنند. وقتی که قیافه گریان همایون بهزادی را پس از مسابقه در مسجد سلیمان روی صفحه کیهان ورزشی دیدم ، با خودم گفتم چه چیز جز تر و خشک کردن تماشاگران تهرانی ، این بچه را چنین عزیز دردانه بار آورده است؟ زیاد نوشتم این را میدانم ، اما اگر بگویم این تنها نامهای است که در تمامی عمرم به یک نشریه ورزشی نوشتهام ، شاید مرا از این اطناب معذور دارید.